خداوند متعال می فرماید : « ... همچنان بنده ام با کارهای مستحب به من نزدیک می شود، تا آنجا که دوستشمی دارم . در نتیجه، گوش شنوایش، چشم بینایش، زبان گویایشو قلب دریابنده اش می شوم . اگر مرا بخواند، پاسخش دهم و اگراز من درخواست کند، به او ببخشم» . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
مفاهیم پایه ی شبکه مساجد و هیئات بروجرد
روز وحدت حوزه و دانشگاه یادگار امام
سه شنبه 86 آذر 27 , ساعت 9:6 عصر  

روز وحدت حوزه و دانشگاه از یادگارهای ارزشمند امام بزرگوار ماست. این مسئله هم مثل همه تدابیر و تصمیم‌های مهمی که در راه جریان صحیح و اسلامی جامعه ما، آن حکیم عالی مقام و آن انسان والا و بصیر مطرح کردند، یکی از برکات وجودی ایشان بوده و هست و ان‌شاءالله خواهد بود.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با طلاب و دانشجویان 28/9/69


نوشته شده توسط شهید | نظرات دیگران [ نظر] 
خاطرا آقا از امام(3)
سه شنبه 86 آذر 20 , ساعت 12:0 صبح  

ایشان تا آخرین لحظات حیاتشان، ذکر و نماز و دعا را از دست ندادند. حاج احمدآقا فرزند عزیز حضرت امام مى‏گفتند: پیش از ظهر روز آخر حیات امام(ره)، ایشان روى تخت دایماً نماز مى‏خواندند. مدتى گذشت، بعد پرسیدند: ظهر شده است؟ گفتم: بلى. آن وقت خواندنِ نماز ظهر و عصر با نوافلش را شروع کردند. بعد از اتمام نماز، مشغول ذکر گفتن شدند و تا لحظاتى که در حالت اغما بسر مى‏بردند، مرتب پشت سر هم مى‏گفتند: «سبحان‏اللَّه والحمدللَّه ولااله‏الّااللَّه واللَّه‏اکبر، سبحان‏اللَّه والحمدللَّه ولااله‏الّااللَّه واللَّه‏اکبر». این کار براى ما درس است. ما که رهبرمان را دوست داریم، باید به کارها و روحیات او توجه کنیم و از آن درس بگیریم.

فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت با فرماندهان و اعضای کمیته‌های انقلاب اسلامی 18/3/1368


او همیشه بر مردم و ملتها تکیه مى‏کرد. در سفرى که مى‏خواستم به خارج از کشور بروم، خدمت امام بزرگوارمان رفتم. در آن زمان جریانى وجود داشت، که به ایشان گفتم در دنیا نسبت به این جریان علیه ما خیلى حرف است. (البته مى‏خواستم به ایشان گزارش بدهم؛ والّا من هم هیچ رعب و خوفى از آن جنجالهاى جهانى نداشتم و بعداً هم وارد آن ماجرا شدم). ایشان تمام خبرهاى دنیا را همیشه به صورت نزدیک و نقد در اختیار داشتند و غالباً خبرهاى جهانى را زودتر از دیگران به دست مى‏آوردند. امام(ره) در پاسخِ من با لبخند رضایتى گفتند: بلى، اطلاع دارم؛ اما همه‏ى ملتها با ما هستند. واقعاً همین‏طور بود که ایشان مى‏فرمودند. در همان سفر، آن‏چنان حضور ملتها در کنار ما آشکار شد که همه را مبهوت کرد. بنابراین، او هم دوستانش را مى‏شناخت، و هم دشمنانش را. از دوستانش منتفع مى‏شد و به آنها اعتماد و تکیه مى‏کرد. بزرگترین دوستانش شما ملت وفادار بودید، و امام چه خوب شما را شناخته بود.

فرازی از خطبه‌های نماز جمعه 24/4/1368


در دوران مسؤولیت ممتدى که از روزهاى اول انقلاب داشتم، بارها به یاد این جمله‏ى امیرالمؤمنین(علیه‏الصّلاةوالسّلام) مى‏افتادم که مى‏فرماید: «اذا اشتدّ بنا الحراق التجینا برسول‏اللَّه». امیرالمؤمنین مى‏فرمایند: وقتى در جنگها کار بر ما سخت مى‏شد و احساس مى‏کردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم، به رسول خدا پناه مى‏بردیم. وقتى این جمله‏ى امیرالمؤمنین(صلوات‏اللَّه‏علیه) به یادم مى‏آمد، مى‏دیدم بر وضع ما نیز صادق است.
مکرّر اتفاق افتاد که سر قضایاى مختلف، با برادران مسؤول مى‏نشستیم و فکرهایمان را تبادل مى‏کردیم و مشکل را در مجموعه‏یى مى‏گذاشتیم و خدمت امام(ره) مى‏بردیم و او بود که با نظر صایب و اراده‏ى قوى و ایمان و توکل بى‏نظیر خود، مشکل را حل مى‏کرد. خدا شاهد است که در مدت عمر خود، کسى را در این حد از توکل و حسن‏ظن به خدا ندیده و نشنیده‏ام. او، مشکل را حل و گره را باز مى‏کرد. امروز، این پدر خانواده و آن متّکاى محکم و کسى که خاطرمان آسوده بود که در مشکلات، به او مراجعه خواهیم کرد، در میان ما نیست.

فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری 12/5/1368


نوشته شده توسط شهید | نظرات دیگران [ نظر] 
خاطرات آقا از امام(4)
سه شنبه 86 آذر 20 , ساعت 12:0 صبح  

مادر اسیرى - نمى‏دانم در تبریز بود، یا در جاى دیگر - به من گفت که بچه‏ام اسیر بود، امروز خبر آمد که شهید شده است. شما برو به امام بگو که فداى سرتان، من ناراحت نیستم. این زن، وضع خیلى عجیبى داشت. دیدم جمعیت را مى‏شکافد و مى‏آید. نمى‏گذاشتند بیاید؛ من گفتم بگذارید بیاید، ببینم چه مى‏گوید. آمد این حرف را زد. از این حرف، من خیلى تحت تأثیر قرار گرفتم. وقتى که خدمت امام آمدم، یادم هم رفت اول بگویم؛ بعد که بیرون آمدم، یادم آمد. به یکى از آقایانى که در آن‏جا بود، گفتم به امام عرض بکنید، یک جمله ماند. ایشان، پشت درِ حیاط اندرونى آمدند، من هم به آن‏جا رفتم. وقتى حرف آن‏ زن را گفتم، امام آن‏چنان چهره‏یى نشان دادند و آن‏چنان رقتى پیدا کردند و گریه‏شان گرفت که من از گفتنش پشیمان شدم.

فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای ستاد برگزاری مراسم اولین سالگرد ارتحال امام خمینی 1/3/1369


او براى خودش هیچ چیز نمى‏خواست. براى تنها پسرش - که عزیزترین انسانها براى امام، مرحوم حاج احمد آقا بود و ما بارها این را از امام شنیده بودیم که مى‏فرمود اعزّ اشخاص در نظر من ایشان است - در ده سال آن حکومت و آن زمامدارى و رهبرى بزرگ، یک خانه نخرید. ما مکرّر رفته بودیم و دیده بودیم که عزیزترین کس امام، در آن باغچه‏اى که پشت حسینیه منزل امام بود، داخل دو، سه اتاق زندگى مى‏کرد. آن بزرگوار براى خود، زخارف دنیوى و ذخیره و افزون‏طلبى نداشت و نخواست؛ بلکه بعکس، هدایاى فراوانى برایش مى‏آوردند که آن هدایا را در راه خدا مى‏داد. آنچه را هم که داشت و متعلّق به خود او بود و مربوط به بیت‏المال نبود، براى بیت‏المال مصرف مى‏کرد. همان آدمى که حاضر نبود آن روز با ده پانزده میلیون تومان خانه قابل قبولى براى پسرش بخرد - ولو از مال شخصى خودش - صدها میلیون تومان مال شخصى خود را براى نقاط مختلف - براى آبادانى، براى کمک به فقرا، براى رسیدگى به سیل‏زدگان و جاهاى مختلف دیگر - صرف مى‏کرد. ما اطلاع داشتیم که در مواردى پولهاى شخصى خود امام بود که به اشخاصى داده مى‏شد، تا بروند آنها را مصرف کنند؛ اینها هدایایى بود که مریدان و علاقه‏مندان و دوستان براى امام آورده بودند.
آن مردى که چهره باصلابتش دشمنانِ ملت ایران را مى‏ترساند و به خود مى‏لرزاند - آن سدّ مستحکم و کوه استوار - وقتى که مسائل عاطفى و انسانى پیش مى‏آمد، یک انسان لطیف، یک انسان کامل و یک انسان مهربان بود. من این قضیه را نقل کرده‏ام که یک وقت در یکى از سفرهاى من، خانمى خودش را به من رساند و گفت از قول من به امام بگویید که پسرم در جنگ اسیر شده بود و اخیراً خبر کشته شدن او را برایم آورده‏اند. من پسرم کشته شده، اما برایم اهمیت ندارد؛ براى من سلامت شما اهمیت دارد. آن خانم این جمله را در اوج هیجان و احساس به من گفت. من خدمت امام آمدم و داخل رفتم. ایشان سرِ پا ایستاده بود و من همین مطلب را برایش نقل کردم؛ دیدم این کوه استوار و وقار و استقامت، مثل درخت تناورى که ناگهان بر اثر توفانى خم شود، در خود فرورفت. مثل کسى که دلش بشکند؛ روح و جان و جسم او تحت تأثیر این حرف مادر شهید قرار گرفت و چشمانش پُر از اشک شد!

فرازی از خطبه‌های نماز جمعه 14/3/1378

 


نوشته شده توسط شهید | نظرات دیگران [ نظر] 
خاطرا آقا از امام(2)
دوشنبه 86 آذر 19 , ساعت 12:0 صبح  

همه‏ى شما دیدید که در پایان وصیت‏نامه‏ى ایشان، به مواردى اشاره شده بود که امام قبلاً نسبت به طرح آنها سکوت کرده بودند. در زمان بنى‏صدر که من خدمت امام(ره) رسیده بودم، ایشان مى‏گفتند: حرفهایى که او از قول من مى‏گوید، همه‏اش خلاف واقع است و حقیقت ندارد. بنابراین، هر حرفى که زده مى‏شد، فوراً او را نمى‏آشفت و تحریک نمى‏کرد و در صدد پاسخ سریع برنمى‏آمد. این متانت، بردبارى، حلم، تسلط بر نفس و سعه‏ى صدر، در هرکس که باشد، از او یک انسان بزرگ خواهد ساخت. درعین‏حال اگر امام(ره) آن عوامل اصلى معنویت، ارتباط با خدا، کار براى رضاى او، تقوا و انجام تکلیف را نمى‏داشت، نه انقلاب به پیروزى مى‏رسید، نه شما مردم این‏گونه عاشقش مى‏شدید، نه مى‏توانست این طوفان را در دنیا به وجود آورد، و نه قادر بود در مقابل تهدید و ارعاب دشمن، مثل کوه بایستد.
در همین خصوص خاطره‌اى در ذهنم مانده است که نقل مى‏کنم: چند روز قبل از پایان سال 65 که خدمت امام بودیم، چون یکى از روزهاى فروردین 66 با ولادت یکى از ائمه(ع) مصادف مى‏شد، من و ... و حاج احمد آقا اصرار کردیم که ایشان در حسینیه‏ى جماران با مردم دیدارى داشته باشند. امام استنکاف کردند و قاطع گفتند: حالش را ندارم. من در ایام نوروز به مشهد رفته بودم ... در همان روزها، ناگهان قلب امام مشکلى پیدا مى‏کند و چون حاج احمدآقا - که حق بزرگى بر گردن همه‏ى ملت دارد و امام را در این چند سال حفظ کرد - همه‏ى وسایل را براى بهبود امام(ره) مهیا کرده بود، فوراً به وضعیت جسمى ایشان رسیدگى شد و خطر برطرف گردید.
وقتى در بیمارستان بر بالین ایشان حاضر شدم، عرض کردم: چه‏قدر خوب شد که آن شب اصرار ما را براى ملاقات با مردم نپذیرفتید؛ والّا اگر خبر این ملاقات اعلام مى‏شد، مردم به زیارت شما مى‏آمدند و آن‏وقت شما با این حال نمى‏توانستید مردم را ملاقات کنید و انعکاس آن در دنیا خوب نبود. این کار شما، خواست خداوند و کمک الهى بود و در آن زمان تصمیم بجایى گرفتید. ایشان در پاسخ من گفتند: آن‏طور که من فهمیدم، مثل این‏که از اول انقلاب تا حالا، یک دست غیبى در همه‏ى کارها دارد ما را هدایت و پشتیبانى مى‏کند.
معنویت مردم و خانواده‏ى شهدا و اخلاص رزمندگان در جبهه‏ها، امام را به هیجان مى‏آورد. من چند بار گریه‏ى امام را - نه فقط به هنگام روضه و ذکر مصیبت - دیده بودم. هر دفعه که راجع به فداکاریهاى مردم با امام صحبت مى‏کردیم، ایشان به هیجان مى‏آمدند و متأثر مى‏شدند. مثلاً موقعى که در محل نماز جمعه‏ى تهران، قلکهاى اهدایى بچه‏ها به جبهه را شکسته بودند و کوهى از پول درست شده بود، امام(ره) در بیمارستان با مشاهده‏ى این صحنه از تلویزیون متأثر شدند و به من که در خدمتشان بودم، گفتند: دیدى این بچه‏ها چه کردند؟ در آن لحظه مشاهده کردم که چشمهایشان پُر از اشک شده است و گریه مى‏کنند.

فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت با فرماندهان و اعضای کمیته‌های انقلاب اسلامی 18/3/1368



نوشته شده توسط شهید | نظرات دیگران [ نظر] 
دانایی و تصمیم گیری یک ملت دلیل عصبانیت آمریکاو مستکبران عالم
یکشنبه 86 آذر 18 , ساعت 12:0 صبح  


آنچه امروز براى استکبار جهانى یک خطر تلقى مى‏شود، این است که ملت‏هاى مسلمان هویت و شخصیت و اصالت و استقلال خود را جدى بگیرند. همان‏طور که عرض کردیم، آنها دلشان مى‏خواهد کشورهاى منطقه‏ى اسلامى، کشورهاى شرق، کشورهایى که به دلایل گوناگون از کاروان پیشرفت علم عقب مانده‏اند، همیشه در حضیض نادانى و ناتوانى بمانند. آنها با هر پیشرفتى در هر کشور عقب‏افتاده مخالفند. آنها وقتى مى‏بینند کشور عقب‏افتاده‏ى دوران رژیم طاغوت، امروز تبدیل به کشورى شده است که در زمینه‏هاى علمى و صنعتى داراى شجاعت است و در میدان‏هایى وارد کار صنعتى و فناورى‏هاى پیچیده شده که احساس مى‏کنند سال‏هاى متمادى پیش رفته است، احساس خطر مى‏کنند.
آنچه امریکا و دیگر مستکبران عالم را عصبانى مى‏کند، این است که یک ملت خودش بخواهد بداند و تصمیم بگیرد.
امریکا به کشور ما و مردم ما و بسیارى از ملت‏هاى دیگر مى‏گوید شما تصمیم نگیرید تا من براى شما تصمیم بگیرم؛ شما انتخاب نکنید تا من برایتان انتخاب کنم؛ شما از منابع خود بهره‏بردارى نکنید تا من بتوانم از آن بهره‏بردارى کنم. حرف امریکا این است که سلطه و دخالت و حضور و پنجه‏افکندنِ ما بر کشور و منابع خودتان را قبول کنید؛ اگر قبول نکنید، شما را به حمایت از تروریسم و ضدیت با حقوق بشر و چیزهاى دیگر متهم مى‏کنیم.
ملت ما نشان داده است که در مقابل چنین زورگویى و تهدیدى، و در مقابل چهره‏ى وقیح زمامداران امریکا مشت‏هاى خودش را گره مى‏کند؛ مى‏گوید ما با هر کس که استقلال و هویت و منافع ملى و حیثیت ما را تهدید کند، مقابله مى‏کنیم و بر دهان او مشت مى‏کوبیم

فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم کرمان 11/2/1384

نوشته شده توسط شهید | نظرات دیگران [ نظر] 
خاطات آقا از امام(1)
یکشنبه 86 آذر 18 , ساعت 12:0 صبح  

خدا مى‏داند که در طول این ده سال، فکر چنین روزى، همیشه دل ما را لرزانده بود. نمى‏دانستیم دنیاى بدون «خمینى» چگونه قابل تحمل است. به همین خاطر، چندین بار به ایشان عرض کردم: دعاى بزرگ من در پیشگاه خدا این است که من قبل از شما بمیرم.
در همان روز تلخ که حال امام مساعد نبود، من جمعى از اعضاى شوراى بازنگرى قانون اساسى را دعوت کردم و به آنها گفتم که حال امام خوب نیست؛ کار بازنگرى را قدرى تسریع کنیم و مژده‏ى اتمام آن را به ایشان در بیمارستان بدهیم، تا دل امام شاد شود. واقعاً از تصور آن چیزى که ممکن بود پیش آید، قلب من مى‏لرزید؛ صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم. شاید چند ساعت بعد از آن بود که اطلاع پیدا کردیم این ودیعه‏ى الهى و این گوهر ارزنده را از دست داده‏ایم.

فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت گروه کثیری از فرماندهان و اعضای سپاه 17/3/1368


سخت‏ترین کار این است که درباره‏ى فقدان امام عزیز و جان ملت سخن بگوییم. حقیقتاً همه‏ى ما یتیم شدیم. ده سال پیش که ایشان دچار عارضه‏ى قلبى شدند، با جمعى از دوستان - که امروز بسیارى از آنها جزو شهدا هستند و در جوار رحمت الهى آرمیده‏اند - خود را در آن هواى سرد و برفى به قم رساندیم و آن وجود عزیز را که حیات انقلاب مرهون او بود، به تهران آوردیم و در بیمارستان قلب بسترى کردیم. چه روزهاى سختى گذشت و چه دلهره‏ها و نگرانیهاى غیرقابل توصیفى را پشت سر گذاشتیم.
از آن روزها تا پایان حیات ایشان، دایماً نگران این حادثه‏ى تلخ بودیم و بارها به پروردگار متعال عرض مى‏کردیم که دعاى شوق‏انگیز امت مؤمن و مخلص ما به درگاه تو، سلامت و بقاى این قلب تپنده است؛ با بزرگوارى خود، دعاى امت ما را مستجاب کن. هروقت تصور فقدان این موجود عظیم و عزیز را مى‏کردیم، واقعاً دنیا براى همه‏ى ما بى‏معنى و تاریک جلوه مى‏کرد. امروز ما در مقابل چنین مصیبت بزرگ و سختى قرار داریم، که حقیقتاً حادثه‏یى جانکاه و باورنکردنى است و با هیچ مصیبت دیگرى قابل مقایسه نیست.

فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای کمیته‌های انقلاب اسلامی 18/3/1368



نوشته شده توسط شهید | نظرات دیگران [ نظر] 
عبد صالح و نیایشگر گریان نیمه شب‌ها
شنبه 86 آذر 17 , ساعت 12:0 صبح  

                                                            
شخصیتى آن‏چنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، به جز انبیا و اولیاى معصومین(علیهم‏السّلام)، به دشوارى مى‏توان کسى را با این ابعاد و این خصوصیات تصور کرد.
آن بزرگوار، قوّت ایمان را با عمل صالح، و اراده‏ى پولادین را با همت بلند، و شجاعت اخلاقى را با حزم و حکمت، و صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، و صفاى معنوى و روحانى را با هوشمندى و کیاست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، و ابهت و صلابت رهبرى را با رقت و عطوفت و خلاصه بسى خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه‏ى آن در قرنها و قرنها بندرت ممکن است در انسان بزرگى جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتى دست‏نیافتنى، و جایگاه والاى انسانى او، جایگاهى دور از تصور و اساطیرگونه بود.
او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ایران و امید روشن همه‏ى مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود. او، عبد صالح و بنده‏ى خاضع خدا و نیایشگر گریان نیمه‏شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوى کامل یک مسلمان و نمونه‏ى بارز یک رهبر اسلامى بود. او، به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او، ملت ایران را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباورى بخشید. و او، صلاى استقلال و آزادگى را در سراسر جهان سرداد و امید را در دلهاى ملل تحت ستم جهان زنده کرد. و او، در عصرى که همه‏ى دستهاى قدرتمند سیاسى براى منزوى کردن دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى تلاش مى‏کردند، نظامى بر اساس دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى پدید آورد و دولت و سیاستى اسلامى بنیان نهاد. و او، جمهورى اسلامى را ده سال در میان طوفانهاى سهمگین و حوادث سرنوشت‏ساز، قدرتمندانه اداره و حراست و هدایت کرد و به نقطه‏یى مطمئن رسانید. ده سال رهبرى او براى مردم و مدیران ما، یادگارى فراموش‏نشدنى و ذخیره‏یى بس گرانبهاست.

مقام معظم رهبری ، فرازی از پیام به ملت شریف ایران در تجلیل از امام امّت 18/3/1368

نوشته شده توسط شهید | نظرات دیگران [ نظر] 
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره وبلاگ

مفاهیم پایه ی شبکه مساجد و هیئات بروجرد

مدیر وبلاگ : شهید[102]
نویسندگان وبلاگ :
شهید
شهید (@)[0]


طرح شبکه مساجد و هیئات طرحی است که در سال 1384 در شهرستان بروجرد آغاز به کار کرده است.
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 39 بازدید
بازدید دیروز: 41 بازدید
بازدید کل: 144375 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

فعالیت شبکه ای مساجد و هیئات [33]
بصیرت، جنگ نرم و موضوعات حقیرِ گفتمان شده! [50]
بررسی سطح خرد موضوعاتِ پدیده توسعه اقتصادی [20]
نظام مفاهیم مأخوذ در ادبیات توسعه [12]
نقش علم وفن در غربی شدن [16]
فاصله طبقاتی و کارشناسی غربی!!! [32]
کارشناسی غربی و عدالت!!! [36]
راه تحققِ "عدالت وپیشرفت توأمان" [17]
عدالت و پیشرفت و ایده کانونی انقلاب [21]
"هدف، جاده و ماشین" دهه چهارم انقلاب اسلامی [33]
یک کاندیدای ساده زیست!!!!! [94]
جنایات تصوف در 19آبان 1386 [95]
بز برنج های انتخاباتی [115]
مقالات تحلیلی عاقبت بدعت گزاران؟؟؟ (قسمت اول) [98]
ماجرای شهادت شهید قنوتی (2) ما یک خمینی کشتیم! [84]
[آرشیو(17)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
عدالت و پیشرفت توأمان[2] . عدالت و ژیشرفت توأمان . فعالیت شبکه ای و غیر متمرکز مساجد و هیئات . کارگروه تخصصی عدالت و پیشرفت . کارنامه خوانی ریاست جمهوری عدالت و پیشرفت توأمان . گفتمان عدالت وپیشرفت توامان: . مدل تری گپس . نقد آینده نگری مدرن برای انقلاب اسلامی . کارگروه های عدالت و پیشرفت توأمان مساجد و هیئات . کارنامه خوانی ریاست جمهوری طرح فعالیت شبکه ای مساجد و هیئات . الزامات اقتصادی . الزامات سیاسی . الزامات فرهنگی . برنامه پنجم سازندگی . دهه "عدالت و پیشرفت توأمان" . طرح فعالیت شبکه ای مساجد وهیئات - برنامه یازدهم . عدالت و پیشرفت .
نوشته های پیشین

خبرهای قدیمی
زمستان 1386
پاییز 1386
زمستان 1385
شهریور 1388
خرداد 1388
اردیبهشت 1388
فروردین 1388
اسفند 1387
بهمن 1387
دی 1387
آذر 1387
بهمن 1386
آبان 1388
آذر 1388
بهار 1389
زمستان 1388
تابستان 1389
تابستان 89
پاییز 89
بهار 90
لوگوی وبلاگ من

مفاهیم پایه ی شبکه مساجد و هیئات بروجرد
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

برنامه‏های شورای الگوی پیشرفت در نیمه دوم سال
فلسفه برگزاری نشست های راهبردی جمهوری اسلامی
متن کامل سخنرانی بسیار مهم امام خامنه ای در حوزه قم
انتشار اولین گزارش راهبردی با موضوع الگوی پیشرفت اسلامی
مقدمه کتاب الگوی پیشرفت اسلامی
[عناوین آرشیوشده]