بسم الله الرحمن الرحیم
بازشناسی تصوف در جهان معاصر(2)
در مقاله قبل به اینجا رسیدیم که تمدن غرب با این سوال اساسی رو برو هست که با انقلاب اسلامی چه باید کرد؟؟
از اولی که این سوال در مراکز علمی و تصمیم گیری دنیای استکبار مطرح شد جواب های گوناگونی به آن داده شد. شاید اولین جواب این بود که اگر به این انقلاب میدان داده شود چون اداره یک حکومت نیاز به هماهنگی های جهانی و مشورت های علمی دارد به تدریج این حکومت در تمدن مدرن منحل خواهد شد. مدتی این ایده در سطح دنیای استکبار مطرح شد. بعد از موفقیت های اولیه انقلاب، تئوری های دیگری مانند حمله نظامی و حذف فیزیکی رهبران انقلاب برای کنترل جریان انقلاب مطرح شد. که در نهایت به بالندگی شعارهای انقلاب در جهان منجر شد.با شکست تئوری برخورد فیزیکی با انقلاب تئوری فشارهای اقتصادی هم مورد اهتمام قرار گرفت که این نیز به شکست انقلاب اسلامی منجر نشد.تلاش برای انزوای جهانی ایران ؛ محروم نمودن ایران از تئوری های علمی جدید، سازماندهی مخالفان داخلی و لجستیک سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایشان و صد ها طرح ونقشه شوم استکبار به جای اینکه به انزوای ایران اسلامی بیانجامد در سالهای اخیر منجر به طرح امیدوارانه شعارهای انقلاب (پیروزی دولت احمدی نژاد) انجامیده است. وایران را بیش از گذشته در سطح جهانی به الگوی مقاومت جهانی در مقابل استکبار تبدیل کرده است.
آری در مقابل این رهبر جدید در عرصه جهانی چه باید کرد؟؟؟
امروز 27سال است که همچنان این سوال به عنوان سوالی اساسی در مراکز تحقیقاتی تمدن غرب مطرح است.
از جمله رویکردهائی که در برخورد با انقلاب اسلامی مطرح بوده است ودر سالهای گذشته هم مورد توجه بوده است ولی امروز همت بیشتری نسبت به آن معطوف می شود بحث گسترش نوعی خاص از معنویت است؛ که با اتکای به آن "معنویت مبارز در عرصه جهانی" با دنیای استکبار به حاشیه رانده شود.
امروز این رویکرد بیش از گذشته مورد توجه قرار می گیرد و ظهور و تقویت عرفانهای نوظهور ، تلاش برای گسترش مسیحیت و سایر ادیان ، فرق و مذاهب در ایران همگی به دنبال تضعیف روحیه مسئولیت پذیری اسلامی در جهان اسلام هستند. آری اگر این روحیه مورد تضعیف قرار گیرد راه برای دخالت های گسترده استکبار باز می شود. بدون تردید تعالیم مطرح در تصوف و سایر فرق حتی اگر ادعای تشیع کنند از ناحیه استکبار خطری در خور توجه محسوب نمی شوند. زیرا دینی که آنها ترویج می کنند به نحوی انسانها را به عدم دخالت در سرنوشت اجتماعی سوق می دهد و همین موضوع(عدم دخالت در سرنوشت جامعه) غرب مدعی سر پرستی جامعه را بی رقیب می کند.
با توجه به این موضوع ، بدون تردید تقویت فرقه ها متناسب با فرهنگ ویژه جهان اسلام و ایران اسلامی یک راهبرد اساسی برای غرب محسوب می شود و در ایران هم تصوف به ویژه گرایش گنابادی که هماهنگی ظاهری بیشتری با تشیع دارد، مورد حمایت قرار می گیرد. دراویش چه بدانند چه ندانند قطعه ای از پازل دشمن برای کنترل جریان بیداری اسلامی در جهان هستند. آنچه در این نوشتار ما به دنبال آن هستیم نگاه به تصوف و فرق از این زاویه است..........
ادامه دارد....