فردوسي گويد:
" زيان کسان از پي سود خويش / بجويند و دين اندر آرند پيش"
ناصر خسرو گويد:
" اين حيلت بازان فقهايند شما را؟ / ابليس فقيه است گر اين ها فقهايند.
گر احمد مرسل پدر امت خويش است / اين بي پدران پس همه اولاد زنايند."
سنايي گويد:
" مسلماني کنون اسمي ست بر عرفي و آداتي / از اين آيين بي دينان پشيماني! پشيماني!"
عطار گويد:
" به زير خرقه تزوير زنار نهان تا کي؟ / ز زير خرقه گر مرديد آن زنار بنماييد.
ز دعوي هيچ نگشايد؛ اگر مرديد، اندر دين، /چنان کاندر درون هستيد در بازار بنماييد."
سعدي گويد:
" کليد در دوزخ است آن نماز / که در چشم مردم گذاري دراز.
به نزديک من شبرو راهزن / به از فاسق پارسا پيرهن."
حافظ گويد:
" حافظا ! مي خور و رندي کن و خوش باش! ولي، / دام تزوير مکن چون دگران قرآن را."
و صائب گويد:
" تا سرانجام چه از پرده در آيد کامروز / دور پرواري عمامه و قطر شکم است."