حاج منصور ارضی:
در عین حال که ابن سعد را لعن می کنیم، باید ابن سعدهای زمان را نیز بشناسیم. آن ملعون، در مقابل فرمایش حضرت اباعبدالله (علیه السلام) که در قبال کشتن من به گندم ری هم نمی رسی، با تمسخر گفت اگر به گندمش نرسم، به جوی طویله های آن خواهم رسید!
بسم الله الرحمن الرحیم
بازشناسی تصوف در جهان معاصر(2)
در مقاله قبل به اینجا رسیدیم که تمدن غرب با این سوال اساسی رو برو هست که با انقلاب اسلامی چه باید کرد؟؟
از اولی که این سوال در مراکز علمی و تصمیم گیری دنیای استکبار مطرح شد جواب های گوناگونی به آن داده شد. شاید اولین جواب این بود که اگر به این انقلاب میدان داده شود چون اداره یک حکومت نیاز به هماهنگی های جهانی و مشورت های علمی دارد به تدریج این حکومت در تمدن مدرن منحل خواهد شد. مدتی این ایده در سطح دنیای استکبار مطرح شد. بعد از موفقیت های اولیه انقلاب، تئوری های دیگری مانند حمله نظامی و حذف فیزیکی رهبران انقلاب برای کنترل جریان انقلاب مطرح شد. که در نهایت به بالندگی شعارهای انقلاب در جهان منجر شد.با شکست تئوری برخورد فیزیکی با انقلاب تئوری فشارهای اقتصادی هم مورد اهتمام قرار گرفت که این نیز به شکست انقلاب اسلامی منجر نشد.تلاش برای انزوای جهانی ایران ؛ محروم نمودن ایران از تئوری های علمی جدید، سازماندهی مخالفان داخلی و لجستیک سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایشان و صد ها طرح ونقشه شوم استکبار به جای اینکه به انزوای ایران اسلامی بیانجامد در سالهای اخیر منجر به طرح امیدوارانه شعارهای انقلاب (پیروزی دولت احمدی نژاد) انجامیده است. وایران را بیش از گذشته در سطح جهانی به الگوی مقاومت جهانی در مقابل استکبار تبدیل کرده است.
آری در مقابل این رهبر جدید در عرصه جهانی چه باید کرد؟؟؟
امروز 27سال است که همچنان این سوال به عنوان سوالی اساسی در مراکز تحقیقاتی تمدن غرب مطرح است.
از جمله رویکردهائی که در برخورد با انقلاب اسلامی مطرح بوده است ودر سالهای گذشته هم مورد توجه بوده است ولی امروز همت بیشتری نسبت به آن معطوف می شود بحث گسترش نوعی خاص از معنویت است؛ که با اتکای به آن "معنویت مبارز در عرصه جهانی" با دنیای استکبار به حاشیه رانده شود.
امروز این رویکرد بیش از گذشته مورد توجه قرار می گیرد و ظهور و تقویت عرفانهای نوظهور ، تلاش برای گسترش مسیحیت و سایر ادیان ، فرق و مذاهب در ایران همگی به دنبال تضعیف روحیه مسئولیت پذیری اسلامی در جهان اسلام هستند. آری اگر این روحیه مورد تضعیف قرار گیرد راه برای دخالت های گسترده استکبار باز می شود. بدون تردید تعالیم مطرح در تصوف و سایر فرق حتی اگر ادعای تشیع کنند از ناحیه استکبار خطری در خور توجه محسوب نمی شوند. زیرا دینی که آنها ترویج می کنند به نحوی انسانها را به عدم دخالت در سرنوشت اجتماعی سوق می دهد و همین موضوع(عدم دخالت در سرنوشت جامعه) غرب مدعی سر پرستی جامعه را بی رقیب می کند.
با توجه به این موضوع ، بدون تردید تقویت فرقه ها متناسب با فرهنگ ویژه جهان اسلام و ایران اسلامی یک راهبرد اساسی برای غرب محسوب می شود و در ایران هم تصوف به ویژه گرایش گنابادی که هماهنگی ظاهری بیشتری با تشیع دارد، مورد حمایت قرار می گیرد. دراویش چه بدانند چه ندانند قطعه ای از پازل دشمن برای کنترل جریان بیداری اسلامی در جهان هستند. آنچه در این نوشتار ما به دنبال آن هستیم نگاه به تصوف و فرق از این زاویه است..........
ادامه دارد....
آیا سجده به قطب جایز است؟؟
عید قربان بر تمامی ابراهیمیان مبارک باد.
عاشورا و ماجراى حسینبنعلى باید در منبر، به شکل سنّتى روضهخوانى شود؛ امّا نه براى سنّتگرایى، بلکه از طریق واقعهخوانى. یعنى اینکه، شب عاشورا اینطور شد، روز عاشورا اینطور شد، صبح عاشورا اینطور شد. شما ببینید یک حادثه بزرگ، به مرور از بین مىرود؛ امّا حادثه عاشورا، به برکت همین خواندنها، با جزئّیاتش باقى مانده است. فلان کس اینطورى آمد با امام حسین وداع کرد؛ اینطورى رفت به میدان، اینطورى جنگید؛ اینطورى شهید شد و این کلمات را بر زبان جارى کرد.
واقعه خوانى، تا حدّ ممکن، باید متقن باشد. مثلاً در حدود «لهوفِ» ابنطاووس و «ارشادِ» مفید و امثال اینها - نه چیزهاى مندرآوردى - واقعهخوانى و روضهخوانى شود. در خلال روضهخوانى، سخنرانى، مدّاحى، شعرهاى مصیبت، خواندن نوحه سینهزنى و در خلال سخنرانیهاى آموزنده، ماجرا و هدف امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام. یعنى همان هدفىکه در کلمات خود آن بزرگوار هست که: «وانى لم اخرجِ اشراً و لابطرا و لا ظالماً و لا مفسداً، و انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امّة جدّى»، بیان شود. این، یک سرفصل است. عباراتى از قبیل «ایها النّاس، انّ رسول اللَّه، صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم، قال: من رأى سلطاناً جائراً، مستحلاً لحرم اللَّه، ناکثاً لعهد اللَّه...، فلم یغیّر علیه بفعل و لاقول، کان حقاً على اللَّه ان یدخله مدخله» و «من کان بادلاً فینامهجته و موطّناً على لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا»، هر کدامْ یک درس و سرفصلند.
بحثِ لقاءاللَّه و ملاقات با خداست. هدف آفرینش بشر و هدفِ «انّک کادحٌ الى ربّک کدحاً» - همه این تلاشها و زحمتها - همین است که «فملاقیه»: ملاقات کند. اگر کسى موطّن در لقاءاللَّه است و بر لقاءاللَّه توطین نفس کرده است، «فلیرح معنا»: باید با حسین راه بیفتد. نمىشود توى خانه نشست. نمىشود به دنیا و تمتّعات دنیا چسبید و از راه حسین غافل شد. باید راه بیفتیم. این راه افتادن از درون و از نفس ما، با تهذیب نفس شروع مىشود و به سطح جامعه و جهان مىکشد.
اینها باید بیان شود. اینها هدفهاى امام حسین است. اینها خلاصهگیریها و جمعبندیهاى نهضت حسینى است. جمعبندى نهضت حسینى علیهالسّلام این است که یک روز امام حسین علیهالسّلام در حالى که همه دنیا در زیر سیطره ظلمات ظلم و جور پوشیده و محکوم بود و هیچ کس جرأت نداشت حقیقت را بیان کند - فضا، زمین و زمان سیاه و ظلمانى بود - قیام کرد. شما نگاه کنید، ببینید: «ابن عبّاس» با امام حسین نیامد. «عبداللَّهبنجعفر» با امام حسین نیامد.
عزیزان من! معناى این، چیست؟ این نشان نمىدهد که دنیا در چه وضعى بود؟ در چنین وضعیتى، امام حسین تک و تنها بود. البته چند ده نفرى دور و بر آن حضرت ماندند؛ اما اگر نمىماندند هم، آن حضرت مىایستاد. مگر غیر از این است؟! فرض کنیم شب عاشورا، وقتى حضرت فرمود که «من بیعتم را برداشتم؛ بروید.» همه مىرفتند. ابوالفضل و على اکبر هم مىرفتند و حضرت تنها مىماند. روز عاشورا چه مىشد؟ حضرت برمىگشت، یا مىایستاد و مىجنگید؟ در زمان ما، یک نفر پیدا شد که گفت «اگر من تنها بمانم و همه دنیا در مقابل من باشند، از راهم برنمىگردم.» آن شخص، امام ما بود که عمل کرد و راست گفت. «صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه.» لقلقه زبان را که - خوب همه داریم. دیدید، یک انسان حسینى و عاشورایى چه کرد؟ خوب؛ اگر همه ما عاشورایى باشیم، حرکت دنیا به سمت صلاح، سریع، و زمینه ظهور ولى مطلقِ حق، فراهم خواهد شد. باید این مفاد براى مردم بیان شود. فراموش نکنید که هدف امام حسین بیان شود. حالا ممکن است انسان یک حدیث اخلاقىاى هم - به فرض - بخواند، یا سیاست کشور یا دنیا را تشریح کند. اینها لازم است؛ امّا در خلال سخن، حتماً طورى صحبت شود که تصریحاً، تلویحاً، مستقّلاً و ضمناً، ماجراى عاشورا تبیین شود و مکتوم و مخفى نماند.
بسم الله الرحمن الرحیم
پیش نویس اولیه مبادی ورود به انتخابات مجلس هشتم و
تلاش برای تحقق آرمانهای انقلاب (?)
آذر ماه سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی(1386)
>>>>>>><<<<<<<
1. ضرورت ورود به عرصه انتخابات شامل سه ضرورت سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی می شود.
1/1. ضرورت سیاسی (اصلی) (نیاز به کمک به دولت عدالت از پایگاه قوه مقننه به استناد: جهت گیری انقلاب (?)
2/1. ضرورت فرهنگی (فرعی)(نیاز به تلاش برای حل معضلات فرهنگی شهر به استناد جهت گیری انقلاب(?)
1/3. ضرورت اقتصادی(تبعی)( نیاز به تلاش برای بهبود نسبی زندگی فقرای شهر به استناد جهت گیری انقلاب(?)
2. موضوعات برنامه ریزی در عرصه انتخابات مجلس هشتم شامل سه موضوع سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی می شود.
1/2. موضوع سیاسی(اصلی) : کمک به دولت عدالت ازپایگاه انتخابات هشتم از طریق طرح راه حل های نو در کشور از طریق طرح در فضای گمانه زنی مجلس
2/2. موضوع فرهنگی(فرعی) : موضوعیت دادن به مساجد وهیئات برای حل بخشی از مشکلات فرهنگی شهر در یک دوره 5ساله از طریق اجرای طرح شبکه مساجد و هیئات (مقیاس شهری)
3/2. موضوع اقتصادی(تبعی): کمک برای حل مشکلات فقرا و مستضعفین شهراز طریق ارتباط ارگانیک کمیته امداد و نهاد های خیریه با مساجد و هیئات (مقیاس شهری)
3. هدف قابل دستیابی در انتخابات مجلس هشتم به قرار زیر است:
1/3. هدف سیاسی(اصلی): تصویب قوانین متناسب باعدالت در مجلس (مقیاس ملی)
2/3. هدف فرهنگی(فرعی): توجه قاعده مند امت حزب الله در شهر به آینده انقلاب اسلامی و فرصت ها و تهدیدهای انقلاب (مقیاس شهری)
3/3. هدف اقتصادی( تبعی): جلوگیری از نا امیدی قشر مستضعف نسبت به انقلاب (مقیاس شهری)
و السلام علی عبادالله الصالحین
(تنظیم : دبیرخانه علمی انتخابات مجلس هشتم
وابسته به شورای شبکه مساجد وهیئات بروجرد)
(?). درسى که خود ما باید بگیریم این است که بدانیم علاج همهى دردهاى یک ملت، تلاش و کار است؛ کارِ متکى به ایمان و امید، علاج همهى دردهاى یک ملت است. ملت بیکار، ملت تنبل، ملت کسل، ملت ناامید و ملتى که بگوید: «اى آقا! از دست ما چه کارى برمىآید، آنها هر کار که بخواهند، مىتوانند بکنند»، چنین ملتى به جایى نخواهد رسید. آنچه ما به دست آوردهایم، به خاطر این بوده است که ملت ما در این مدت، این روحیات را - که در طول دهها سال سعى کرده بودند در او تزریق کنند - بکلى دور ریخت. ملت ما ملتى است باامید و مؤمن . این که انسان احساس عجز بکند، غلط است؛ این که انسان حوصلهى کار کردن نداشته باشد، غلط است. جوان باید کار کند، محصل باید کار کند، دانشجو باید کار کند، روحانى باید کار کند، صاحب سرمایه باید کار کند، کارگر باید کار کند؛ هر کدام کار خودشان را بکنند. فعال صنعتى و فعال کشاورزى باید تلاش کنند؛ فعال سیاسى و اجتماعى باید تلاش کند؛ همه اینها به سمت هدف سربلندى و پیشرفت روزافزون این ملت و این کشور است. تاریخ: ????/??/??
...... به شما برادران و خواهران عزیز عرض بکنیم؛ بهترین راه مبارزهى با استکبار و دشمنان، همین است که ما در ساختن و پیشرفت کشورمان، هر چه مىتوانیم سعى کنیم؛ پیشرفت علمى، پیشرفت فناورى، پیشرفت اخلاقى، همبستگى ملى و محکم کردن پایهى ایمان و انگیزههاى معنوى؛ هر چه که در این چیزها ما پیشرفت کنیم، دشمن بیشتر عقب مىنشیند و این مهمترین مبارزهى ملت ایران است. ????/??/??
.(?)... دوم، عدالت، که بزرگترین نیاز انسانهاست. باید عدالت به عنوان یک پرچم برافراشته در دست مسؤولان قواى سهگانه و مسؤولان کشور باشد و به دنبال عدالت حرکت بکنند. ????/??/??
.....باید ریشه ها و علل مربوط به گرانی را بررسی وبا آنها مقابله کنید سخنان رهبری قبل از ماه رمضان
.......... «من فقط یک جمله در باب سیاست های اقتصادی عرض کنم. . . اساس در نظام اسلامی، عبارت است از رفاه عمومی و عدالت اجتماعی. فرق عمده ما با این نظام های سرمایه داری، همین است.
در نظام های سرمایه داری، اساس، رشد اقتصادی، شکوفایی اقتصادی، ازدیاد تولید و ثروت است. هر که بیشتر و بهتر تولید و ثروت کند، او مقدم است. آنجا مسئله این نیست که تبعیض یا فاصله پیش بیاید. فاصله در درآمدها، و نداشتن رفاه جمع کثیری از مردم، نگرانی نظام سرمایه داری نیست. در نظام سرمایه داری، حتی تدابیری که ثروت را تقسیم کند، از نظر نظام سرمایه داری، تدابیر منفی و مردودی است. نظام سرمایه داری می گوید: «معنی ندارد که ما بگوییم ثروت جمع کنید تا آن را از شما بگیریم تقسیم کنیم! این معنی ندارد! اینکه شکوفایی نخواهد شد!» نظام اسلامی، اینگونه نیست. نظام اسلامی، معتقد به یک جامعه ثروتمند است، نه یک جامعه فقیر و عقب مانده. معتقد به رشد اقتصادی است، ولی رشد اقتصادی برای عدالت اجتماعی و برای رفاه عمومی، مسئله اول نیست. آنچه در درجه اول است، این است که فقیر در جامعه نباشد، محروم نباشد، تبعیض در استفاده از امکانات عمومی نباشد، هر کس برای خودش امکاناتی فراهم کرد، متعلق به خود اوست. اما آنچه که عمومی است (مثل فرصت ها و امکانات) متعلق به همه کشور است و باید در این ها تبعیضی وجود نداشته باشد. معنی ندارد که یک نفر پای خود را بگذارد روی دوش مأمورین دولتی، و با ترفند و خدای ناکرده با اعمال روش های غلط، امتیاز بگیرد، رشدی افسانه ای بکند، و بعد بگوید: «آقا من ثروت را خودم به دست آورده ام. » در نظام اسلامی، این جور چیزی نداریم. ثروتی که بر پایه صحیحی نیست، از اصل نامشروع است.
ما با نظام سوسیالیستی هم، به همین اندازه فاصله داریم، نظام سوسیالیستی، فرصت را از مردم می گیرد، ابتکار و میدان را می گیرد، کار و تولید و ثروت و ابزار تولید و منابع عمده سرمایه و تولید را در دولت متمرکز، و به آن متعلق می کند. این، غلط اندر غلط است. در اسلام، چنین چیزی نداریم. نه آن را داریم، نه این را. هم آن غلط است، هم این. نظام اقتصاد اسلامی، درست است. این جور نیست که نظام اقتصادی اسلامی، عبارت باشد از هر چه که در هر دوره ای مصلحت باشد. نخیر! نظر شریف امام، رضوان الله علیه، هم این نبود. من خودم یک وقت از ایشان پرسیدم.
اسلام یک روش خاص خود دارد. مسلکی در مسائل اقتصادی جامعه اسلامی دارد، و آن سلک را طی می کند. اساس سیاست کلی اقتصادی کشور، عبارت است از رفاه عمومی و عدالت اجتماعی. البته ممکن است یک نفر با تلاش و استعداد بیشتر، بهره بیشتری برای خودش فراهم کند. این، مانعی ندارد. اما در جامعه فقر نباید باشد. هدف برنامه ریزان، باید این باشد. سازمان برنامه ریزی کنند. »- مقام معظم رهبری، 12 مرداد .1372
(?) . فرهنگ مانند هوا برای زندگی انسان اهمیتی حیاتی دارد و بسیاری از مشکلات جامعه با فرهنگ سازی حل می شود، بنابراین باید از بخش فرهنگ رفع مظلومیت شود و ضمن اختصاص اعتبارات لازم، فرهنگ عمومی و «عرصه ها و وسایل فرهنگی»، جهت گیری ارزشی بیابند. مقام معظم رهبری مورخ 4/6/ 1386
(?). اما من این را می خواهم عرض کنم که قشرهای محروم و فقیر و کم درآمد که گران شدن یک جنس فوراً در زندگی شخصی آن ها اثر می گذارد، باید تحت حمایت و پوشش قرار بگیرند. 15 اردیبهشت .1372